استدلال احساسی (اعتبار دادن به احساسات بهعنوان حقیقت)
استدلال احساسی یک خطای شناختی است که در آن فرد بهاشتباه باور میکند که چون چیزی را احساس میکند، پس آن احساس حتماً حقیقت دارد. بهعبارت دیگر، فرد به احساسات خود بهعنوان شواهد واقعی نگاه میکند و بر اساس آنها نتیجهگیری میکند، بدون توجه به اینکه احساسات ممکن است بر پایه واقعیت نباشند. این نوع تفکر میتواند منجر به تصمیمگیریهای نادرست و ایجاد نگرشهای غیرواقعی نسبت به خود و دیگران شود.
مثال:
فرض کنید روز بدی را پشت سر گذاشتهاید و احساس ناراحتی میکنید. در حالت “استدلال احساسی”، ممکن است نتیجهگیری کنید: “من احساس شکست میکنم، پس حتماً یک شکستخورده هستم” یا “چون احساس میکنم کسی مرا دوست ندارد، حتماً هیچکس مرا دوست ندارد.” در اینجا، احساسات شما بهعنوان شواهدی برای حقیقت برداشت میشوند، در حالی که این احساسات ممکن است موقتی یا غیرواقعی باشند.
چگونه بهبود بخشیم؟
- شناسایی لحظات استدلال احساسی: وقتی احساسات شدیدی مثل اضطراب، ترس یا ناراحتی دارید و بلافاصله بر اساس آنها نتیجهگیری میکنید، این لحظه را شناسایی کنید و بپرسید: “آیا دارم براساس احساساتم نتیجهگیری میکنم؟”
- تشخیص تفاوت بین احساسات و واقعیت: احساسات شما ممکن است بسیار قوی باشند، اما این بدان معنا نیست که آنها لزوماً نشاندهنده واقعیت هستند. از خود بپرسید: “آیا این احساسات فقط به خاطر شرایط موقتی است؟” و “آیا شواهد واقعی برای این نتیجهگیری دارم؟”
- استفاده از شواهد عینی: بهجای تکیه بر احساسات برای نتیجهگیری، تلاش کنید به شواهد واقعی و عینی نگاه کنید. مثلاً اگر احساس میکنید که “من بیارزش هستم”، از خود بپرسید: “چه شواهد واقعی برای این باور دارم؟ آیا دیگران به من بازخورد مثبتی دادهاند؟”
- تفکیک احساسات و حقایق: به خود یادآوری کنید که احساسات موقتی و قابلتغییر هستند و همیشه منعکسکننده حقایق نیستند. ممکن است امروز احساس کنید که اوضاع بد است، اما این به معنای آن نیست که زندگی شما بهطور کلی بد است.
تمرین پیشنهادی:
هر زمان دچار استدلال احساسی شدید، افکار و احساسات خود را یادداشت کنید. سپس، از خود بپرسید: “این احساسات بر چه چیزی استوار هستند؟ آیا شواهد واقعی و منطقی برای آنها دارم؟” این تمرین به شما کمک میکند تا بهجای اتکا به احساسات، بر واقعیتها و شواهد بیرونی تمرکز کنید و از نتیجهگیریهای نادرست بر اساس احساسات خودداری کنید.